سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غریب آشنا
  • غریب آشنا ( چهارشنبه 86/9/7 :: ساعت 9:35 صبح)

    How I needed you
    How I grieve now you"re gone
    In my dreams I see you
    I awake so alone

    I know you didn"t want to leave
    Your heart yearned to stay
    But the strength I always loved in you
    Finally gave way

    Somehow I knew you would leave me this way
    Somehow I knew you could never.. never stay
    And in the early morning light
    After a silent peaceful night
    You took my heart away
    And I grieve

    In my dreams I can see you
    I can tell you how I feel
    In my dreams I can hold you
    And it feels so real

    I still feel the pain
    I still feel your love


    هرچه کردم نشدم از تو جدا ، بدتر شد
    گفته بودم بزنم قید تو را ، بدتر شد
    مثلا خواستم این بار موقر باشم
    و به جای "تو" بگویم که "شما"، بدتر شد
    آسمان وقت قرار من و تو ابری بود
    تازه، با رفتن تو وضع هوا بدتر شد
    چاره دارو و دوا نیست که حال بد من
    بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد
    گفته بودی نزنم حرف دلم را به کسی
    زده ام حرف دلم را به خدا، بدتر شد
    روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
    آمدم پاک کنم عشق تو را ، بدتر شد
    (فارسی: شخصی نویس)



  • کلمات کلیدی : دلتنگی های من


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    عیادت
    پست چهلم : پایان
    حرف حق
    فقط عزاداری؟
    آخرین خدانگهدار
    غریبه
    خاطره
    دردهای من نگفتنی است...
    غریب
    این را همه می دانند
    ابرااا
    عجب آواز خوشی در راه است
    [عناوین آرشیوشده]